در هتل سنتی اصفهان، مجموعهای از داستانهای دستنویس و روایتهای تاریخی از اوایل دوران صفوی تا اواخر قاجار با دقت توسط تیم هتل گردآوری و نوشته شده است. این داستانها سپس در اختیار یک هنرمند تصویرساز قرار گرفت تا با الهام از این روایتها، تجسمی بصری از گذشته را خلق کند.
هنر تصویرسازی، هنری است که در آن هنرمند با استفاده از قلم، رنگ و تخیل خود، مفاهیم و صحنهها را از دنیای کلمات به دنیای تصویر منتقل میکند. هنرمند ما، پس از مطالعه دقیق این داستانها، آنچه را که در ذهنش شکل گرفته بود به تصویر کشید و با دقت و ظرافت، لحظات مهم و تاثیرگذار تاریخ را زنده کرد.این تابلوهای نقاشی که اکنون در پذیرش هتل قرار دارند، چیزی فراتر از نقاشیهای معمولی هستند؛ هر تابلو، تجسمی از روح داستانهاست و همچون پنجرههایی به دورانهای گذشته، روایتگر لحظات و رویدادهای سرنوشتساز تاریخ ایران است.
جلفا و کوچ ارامنه
اولش غریبه بودند و مصیبت مهاجرت، داغ دوری از وطن را بر دلشان گذاشته بود. اما کم کم ساحل جنوبی زاینده رود نمک گیرشان کرد و خیلی زود دلتنگی های وطن را برایشان به شادکامی زیبایی بدل ساخت. به زیبایی گنبدهای فیروزه ای اصفهان، به دلگشایی باغهای این زیباترین باغ -شهر ایران. جلفایی که شاه عباس در کرانه های زاینده رود کلنگش را زد اگرچه در ابتدا قصبه ای کوچک بود تشکیل شده از مهاجرانی خسته از راهی دراز، خیلی زود پوست انداخت و به یکی از ثروتمندترین و آبادترین شهرکهای ایران بدل شد. جلفای اصفهان در تاریخ چهارصد ساله اش فراز و نشیب کم ندیده است اما تا همین امروز نسیم غربت و دوری از وطن در پس کوچه هایش نمی وزد و این یعنی یک همزیستی موفق چند صد ساله. شاه عباس با فرمانی ملوکانه در حقیقت بخشی از اصفهان را به ارامنه ای می بخشیدکه خودش آنها را به این شهر کوچانده بود. علاوه بر مسائل سیاسی بین ایران و عثمانی که دور شدن ارامنه از مرز عثمانی را ایجاب می کرد، ابعاد اقتصادی این هجرت هم برای شاه صفوی اهمیت به سزایی داشت. ارمنی ها اغلب صنعتگر و هنرمند بودند و پایتخت تازه بنیاد صفوی نیاز فراوانی به چنین اشخاصی داشت. البته ارمنی ها تنها مهاجران اصفهان نبودند و جلفا هم تنها شهرک مهاجرنشین این شهر کهن نبود. محله عباس آباد در این سوی زاینده رود، پس از جلفا میزبان تبریزی هایی بود که دسته دسته به اصفهان می آمدند و پایتخت جدید را از وجود خود بهره مند می ساختند. جلفا در دوره صفویه آنقدر توسعه یافت که کم کم شهر جدیدی از دل آن در حال تولد بود. شاردن جمعیت این شهرک را بالغ بر چند ده هزار نفر می داند که با داشتن ده ها کلیسا و حمام و هزاران خانه و صدها گذر و بازارچه یک شهر کامل را تشکیل می داده است
کلیسای وانک: دانه های برف در آرامشی بی مانند از آغوش ابرهای پرپشت و قرمز رنگ رها می شوند و در آغوش گرم جلفا بر گنبد چشم نواز کلیسای وانک فرو می نشینند. تماشای بارش برف شاید در هیچ مکان دیگری به اندازه صحن تاریخی کلیسای وانک در قلب جلفای اصفهان دیدنی نباشد. انگار که همراه این دانه های مرواریدگونه برف صدها سال به عقب بازگشته ایم و گوش به نوای ناقوس کلیسای آمناپرکیچ(وانک) که در سکوت شهر اصفهان صفوی طنین انداز شده است، سپرده ایم. هرچند بازدید چند ساعته از مشهورترین کلیسای اصفهان نمی تواند حق مطلب را ادا کند اما دست کم ادای دینی است به تاریخ پر بار اصفهان که تبلور همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی را در غالب این کلیسا به خوبی در ویترین تاریخی خود به نمایش گذاشته است.
از میدان تاریخی جلفا با چشم اندازی بی نظیر از کلیساهای بیت اللحم و حضرت مریم که به سمت مغرب برویم در میانه یک گذرگاه دیرپا، شبح فریبنده برج ساعت و ناقوس کلیسای آمنا پرکیچ یا وانک به چشم می خورد. کلیسا دو درب دارد که یکی در کوچه جنوبی و دیگری در گذرگاه غربی باز می شود. سردر غربی کلیسا بسیار زیبا و چشم نواز است اما عبور و مرور از درب غربی صورت می گیرد. رو به روی باجه بلیط فروشی، فروشگاهی هست که کتاب و آویز و کیف و سایر اقلام تزئینی را با رنگ و بوی فرهنگ جلفا می توانید تهیه کنید. آنسو تر صحن بزرگ کلیسای وانک منتظر شماست. عمارت اصلی کلیسا در سمت جنوبی صحن واقع شده و در شمال آن نیز موزه کلیسا قرار دارد که شاید بتوان انرا از نظر غنای آثار و پیشینه تاریخی، بهترین موزه اصفهان نامید. در کنار قبرهای تاریخی ارامنه که در صحن جنوبی به وفور دیده می شود بنای ناقوس بر چهار پایه زیبای خود استوار شده است. این بنای چشم نواز که نسبت به خود کلیسا جوان تر است. ورطانس یوزوکچیان که از پیشوایان مذهبی جلفا در زمان محمدشاه قاجار بوده، هم قدم با ما بیش از دویست سال پیش این برج ناقوس را چنین وصف کرده است:«در وسط حیاط کلیسای تابستانه، مادور قرار دارد که زیبا و پر شکوه است و مقابل در غربی کلیسا می باشد. بر روی چهار ستون سنگی که با هنر تعجب آور ساخته شده که هرکدام از یکدیگر هشت بازو فاصله دارد. قسمت بالای آن جای ناقوس است که دو زنگ داردو دو زنگ هم بالای آن هست که در موقع مراسم و دعا به صدا در می آیند». کتیبه ای که برفراز این برج نوشته شده را از زبان یوزوکچیان می خوانیم:«در سال 1702 میلادی… این مادور ساخته شد به نام فرشتگان بزرگ … در زمان پادشاه صلح دوست شاه سلطان حسین و …». کتیبه سردر ورودی کلیسا اما تاریخ ساخت کل مجموعه را به دوره شاه عباس دوم منسوب می کند. البته آنطور که از شواهد برمی آیدپیش از آن در این مکان کلیسای کوچکی وجود داشته که در دوره شاه عباس دوم، به دست معماران ارمنی و اصفهانی گسترش می یابد و به کلیسایی که امروزه وجود دارد تبدیل می شود.