در هتل سنتی اصفهان، مجموعهای از داستانهای دستنویس و روایتهای تاریخی از اوایل دوران صفوی تا اواخر قاجار با دقت توسط تیم هتل گردآوری و نوشته شده است. این داستانها سپس در اختیار یک هنرمند تصویرساز قرار گرفت تا با الهام از این روایتها، تجسمی بصری از گذشته را خلق کند.
هنر تصویرسازی، هنری است که در آن هنرمند با استفاده از قلم، رنگ و تخیل خود، مفاهیم و صحنهها را از دنیای کلمات به دنیای تصویر منتقل میکند. هنرمند ما، پس از مطالعه دقیق این داستانها، آنچه را که در ذهنش شکل گرفته بود به تصویر کشید و با دقت و ظرافت، لحظات مهم و تاثیرگذار تاریخ را زنده کرد.این تابلوهای نقاشی که اکنون در پذیرش هتل قرار دارند، چیزی فراتر از نقاشیهای معمولی هستند؛ هر تابلو، تجسمی از روح داستانهاست و همچون پنجرههایی به دورانهای گذشته، روایتگر لحظات و رویدادهای سرنوشتساز تاریخ ایران است.
موسیقی صفوی
نرم نرمک پله های تنگ و پیچ در پیچ عالی قاپو را بالا می روی. یک دست بر دیوار، دست دیگر بر زانو در حالیکه صدای ترنم ملایمی را می شنوی. نغمه هایی جانانه از فراز کاخ هزار و یک شب در تالارها و اتاقها و ایوان کاخ می پیچد و از پله ها به سوی تو سرازیر می شود. اندکی استقامت داشته باشی خیلی زود به طبقه آخر عالی قاپو می رسی. جایی که تالار موسیقی انتظارت را می کشد. آنگاه دور از چشم قزلباشان، پرده های مخملین تالار را کنار می زنی و شاه عباس را می بینی که چهارزانو به مخده های زرباف تکیه زده است. پیش پای شاه، مردی با نوایی حزن انگیز، می خواند و می نوازد. این مرد، شاه مراد خوانساری است که شاه عباس، هنرش را بسیار می پسندد. مخصوصا وقتی که تصنیف معروفش را به رود و سرود می سراید:«صدداغ به دل دارم زان دلبر شیدایی/ آزرده دلی دارم من دانم و رسوایی». و این تالار باشکوه در عصر صفوی موسیقی دانان زیادی به خود دیده است. حتی امروز هم که نوای موسیقی در آن خاموش شده انگار، زیر وبم گامهای موسیقی ایرانی در لابه لای مقرنس ها و گچ بریهای تنگ و صراحی این تالار جا خوش کرده است.
در کنار موسیقی دانان درباری که همیشه نقل محافل بوده اند و نام و نشانشان در کتب تاریخی ثبت و ضبط شده حتما نوابغ و استعدادهای گمنامی هم بوده اند که در جامعه آن روزگار می زیسته اند. با تکیه بر اطلاعات ناقصی که از اوضاع موسیقی در دوره صفوی داریم می دانیم که:« آواز خواندن در میان ایرانیان خلاف ادب به شمار می رود و هیچکس خود را بدین طریق مرهون نمی سازد با وجود اینها توده مردم چنان اشتیاقی به موسیقی دارند که ضمن اشتغال به حرفه های گوناگون خود، مدام از بام تا شام آهنگهای آرامی را زیر لب زمزمه می کنند. به همین جهت نباید از عدم وضوح و ملخص و مختصر نبودن مقامات موسیقی ایشان تعجب کرد». این صحبت های ژان شاردن گردشگر شهیر عصر صفوی است. او سالها در ایران بوده و زبان پارسی را به خوبی می دانسته بنابراین اطلاعاتش از جامعه آن روزگار منبع مستندی است. شاردن همچنین از سلیقه موسیقایی مردم هم صحبت می کند:«آهنگ آواز ایرانیان… روشن، استوار و شادان است. ایرانیان آوازهای نیرومند و بلند، ترنم و غرش را دوست دارند و می گویند آواز خوب آن است که بتواند با آهنگ خود شنوندگان را بخنداند و بگریاند…». وی همچنین برخی از سازهایی که چهارقرن پیش کاربرد زیادی درجامعه موسیقی ایران داشته معرفی می کند:« آلات موسیقی ایرانیان بسیار زیاد است. نخست طبل و تبیره که ته آن مس یا برنج می باشد. بعد دایره است که با مهارت به سزایی آنرا به صدا در می آورند و یک نوع تبیره بلندی که متصل به بندکمر و متمایل به پهلوی نوازنده است و با دوست خود… می نوازند.ایرانیان را طبلهایی است به قطر سه پا و چنان سنگین که حتی شتر قادر به حمل آن نمی باشد بنابراین آنها را روی ارابه هایی حرکت می دهند… ایرانیان را بوقهایی است که به مانند نفیر و شیپور به کار می برند و متناسب با طبلهای مذکور و به وضع حیرت آوری نیز بزرگ می باشند. کوچکترین این آلات بلندتر از قد یک آدم متوسط است…». برخی از این سازها در نقاره خانه میدان نقش جهان هر بام و شام به صدا در می آمده و وقت طلوع و غروب را به اطلاع مردم می رسانده است.
تالار موسیقی عالی قاپو بر فراز شهر اصفهان روزهای تلخ و شیرینی بسیاری را به خود دیده است. در دوران اوج صفویه، نوازندگان بسیاری در این تالار به رامشگری پرداخته اند و چراغ موسیقی را هرچند کم رمق اما روشن نگاه داشته اند. با تکیه بر اطلاعات دست اول کتاب عالم آرای عباسی می دانیم که چند موسیقی دان برجسته در عصر شاه عباس می زیسته اند که شهرتشان به سبب حضورشان در دربار بسیار زیاد بوده. یکی میرفضل الله پسر میرمقصود از سادات مشهد بوده که طنبور می زده و صدای خوبی هم داشته. شاه عباس به این نوازنده علاقه زیادی داشته و به زودی سمت وزارت غلامان شاهی را به او تفویض می کند. کسانی مانند افندی خواننده، حافظ نایی، حافظ جامی از دیگر رامشگران مخصوص شاه بوده اند. تاریخ عباسی می گوید که شاه عباس برای هر یکی از این رامشگران ویژه، در یکی از محله های اصفهان یک خانه ساخته است و آن محله را به نام محله نغمه نامگذاری کرده اند. تقی الدین اوحدی در کتاب عرفات عاشقین از شخصی به نام مذاقی نائینی نام می برد که پیشه اش بزازی بوده اما در نوازندگی و خوانندگی مهارت زیادی داشته است:«از نیشابور گرفته تا عراق و حجاز و از تبریز تا صفاهان و نهاوند، در همه مقامی بر جمیع سازندگان سرور بود».