english
EN

افسانه های شیخ بهایی

افسانه های شیخ بهایی

کمتر شخصیتی نظیر شیخ بهایی در تاریخ اصفهان هست که پس از گذشت بیش از چهارصد سال هنوز هاله ای از راز و رمز پیرامونش را فراگرفته باشد. از حمام افسانه ای اش که می گویند با شعله یک شمع گرم می شده تا طلسمات و علوم غریبه که وی در آن استاد بوده است، همه و همه از شیخ بهایی شخصیت منحصر به فردی در تاریخ اصفهان ساخته است. گذشته از شخصیت چند وجهی شیخ، شاید همین هاله پر رمز و راز است که باعث ایجاد افسانه های فراوانی پیرامون وی شده است تا آنجا که مهندسی بسیاری از بناهای اصفهان که سالها پس از مرگ شیخ ساخته شده را نیز به او نسبت می دهند.   

بهاء الدین محمدبن حسین عاملی که بعدها به شیخ بهایی ملقب می شود، وقتی که ده ساله است همراه پدرش به قزوین می آید. پدر او، عزالدین حسین عاملی، یکی از صدها فقیه و عالم شیعه مذهبی است که در آغاز عصر صفوی همراه با موج مهاجرت علمای شیعه از لبنان به ایران می آید. بهاء الدین رده های تحصیلی و عرفانی را به سرعت طی می کند و در دهه ششم عمرش، همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان، وی شیخ الاسلام این شهر می شود. شیخ الاسلام بالاترین مقام مذهبی دربار صفوی است و انتساب بهاء الدین به این مقام نشان از درجه بالای مذهبی وی و اطمینان فوق العاده شاه عباس به اوست. شیخ بهایی در قامت یک حکیم، مانند فقهای هم روزگارش از دریای هر علمی قطره ای چشیده بوده. از علم ریاضی و هندسه تا علوم غریبه ای مانند جفر و همچنین علم منطق و فلسفه، شیخ بهایی نزدیک به 88 کتاب تالیف کرده است. شخصیت چند وجهی شیخ، غیر از جنبه های علمی، جنبه های عرفانی و ادبی جذابی نیز دارد. وی از شاعران برجسته عصر صفوی محسوب می شود که بعضی از اشعارش به ضرب المثل تبدیل شده است. دیوان های مثنوی «نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز» و «شیر و شکر» از مهمترین آثارادبی شیخ است. شیخ بهایی در دوره ای که شیخ الاسلام اصفهان است با توجه به نزدیکی اش به کانون قدرت خدمات زیادی در این شهر انجام می دهد. گویی کثرت این خدمات باعث شده بسیاری از بناهایی که ده ها سال بعد از فوت او ساخته شده اند نیز به وی نسبت داده شود. نظیر مدرسه و مسجد چهارباغ که در بعضی از منابع به صورت رسمی به شیخ بهایی منسوب می شود. درحالیکه این مجموعه علمی و مذهبی نزدیک به 100 سال بعد از فوت شیخ بهایی و در زمان شاه سلطان حسین بنا می شود. علاوه بر این ابهامات تاریخی، سرچشمه بخشی از افسانه هایی که پیرامون شیخ را فراگرفته نیز همین آثار متنوع معماری و خدمات مدنی است. آثاری که از حمام تا طلسم کوه صفه را شامل می شود. 

«حمام شیخ بهایی با یک شمع گرم می شده است». این جمله ای است که به دلیل تکرار زیاد، اهمیت خود را از دست داده است. گرم کردن منبع آب یک حمام بزرگ با معماری صفوی، آنقدر دشوار هست که حمام شیخ بهایی را به افسانه ای بدل سازد. حمام شیخ بهایی که در پس کوچه های پشت مسجد جامع و در شعاع ۱۰۰ متری جنوب گنبد نظام الملک واقع شده زمانی یکی از مهمترین حمام های شهر اصفهان بوده است. با اینکه امروزه این حمام به چیزی شبیه زباله دانی می ماند اما تا همین چند دهه پیش، اصفهانی ها در این حمام استحمام می کردند. قدیمی ها می گویند، جامی منتسب به شیخ بهایی در این حمام وجود داشته که طلسمات شیخ بر آن حک شده بوده و مردم به جنبه های درمانی آب این جام اعتقاد داشته اند. حمام شیخ اما شهرتش را مدیون گرم شدن آب مخزن اصلی بوسیله یک شمع است. بر اساس افسانه ها، در زیر پاتیل گلخن حمام، شمعی در فضایی بسته افروخته بوده و یک تنه آب حمام را همیشه گرم نگاه می داشته است. طبق این روایت، شمع در طی مرمت یا کاوش غربی ها در دوره پهلوی اول هنگام باز کردن محوطه زیر گلخن، برای همیشه خاموش می شود. اینکه شمع در فضایی بسته بدون اکسیژن چگونه صدهاسال به سوختنش ادامه می داده و خاموش نمی شده از ابهامات این افسانه رایج است. هرچند امروزه شبیه سازی هایی در این زمینه انجام شده و گرم کردن گلخن حمام را با شعله ای ناچیز بعید ندانسته است. در همین زمینه، گمانه زنی ها، روشن ماندن شمع حمام را مربوط به گازهای متان و اکسیدهای گوگردی فاضلاب مسجد جامع می داند. روغن گیاهی تهیه شده در عصارخانه جماله که در مجاورت حمام واقع شده نیز یکی دیگر منابع انرژی حمام شیخ معرفی می شود. طبق مدل سازی های جدید، جنس منبع حمام از طلا یا مس بوده که رساناهای قدرتمندی هستند و گرم شدن با یک شمع را قابل تصور می سازد.

در دوره شاه عباس اول، مقبره بابارکن الدین مورد توجه قرار می گیرد و شهرت فروان می یابد. شیخ بهایی نیز یکی از معتقدین به مزار این پیر روشن ضمیر بوده است. چنانکه در طول سال مدتی را در چله خانه این مقبره به عبادت و خلوت مشغول می شده است. چله خانه که در زیرزمین پشت مقبره واقع شده امروزه دست خطی از خون بر دیوارهایش دارد که آنرا منسوب به شیخ بهایی می دانند. به روایتی شدت ارادت شیخ به بابا رکن الدین، آنقدر بوده که روزی در مزار او مکاشفه ای با این مضمون برای شیخ واقع می شود که: «اي شيخ به فکر خود باش». به استناد روایت ملا محمد تقي مجلسي، شیخ بهایی پس از این مکاشفه که به معنای سررسیدن عمرش بوده، به توبه و عبادت مشغول می شود. شش ماه بعد در دوازدهم شوال 1030 قمري مکاشفه به حقیقت می پیوندد و شیخ در اصفهان وفات می یابد و در مشهد به خاک سپرده می شود.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *